جدول جو
جدول جو

معنی تأمل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تأمل کردن
(یَ)
نیک نگریستن، اندیشیدن: نسخت نامه و هر دو مشافهه بر این جمله بود و بسیار فایده از تأمل کردن این بجای آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). در این باب لختی تأمل کردند تا آخرین جمله گفتند که فرمانبرداریم بدان چه خواجه فرماید. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 359). و هرچند که در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. (کلیله و دمنه). دمنه... چون از چشم شیر غایب گشت، شیر تأملی کرد. (کلیله و دمنه). یک شب تأمل ایام گذشته می کردم... (گلستان).
تأمل در آئینۀ دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی.
(بوستان).
کاشکی صد چشم از این بیخواب تر بودی مرا
تا تأمل کردمی در منظر زیبای تو.
سعدی.
رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ نَ / نِ بَ تَ)
متصل و یکی کردن. آمیخته کردن. ممزوج و مخلوط کردن چیزی را با چیز دیگر
لغت نامه دهخدا
(یَهَْ یَ هََ)
بیان کردن و شرح وتفسیر نمودن و ترجمه کردن. (ناظم الاطباء). توجیه. گرداندن کلمه یا سخن بدیگر معنی جز معنی ظاهر آن: و باشد که دشمنان تأویلی دگرگونه کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 83). سعی نکنم در شکست بهیچ چیز که بیعت به آن تعلق گرفته و تأویل نکنم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 316). پس اگر بشکنم این بیعت را یا چیزی از آن... یا بگردانم کاری را از کارهای آن نهان یا آشکارا حیله کننده یا تأویل کننده یا معماآورنده یا کفاره دهنده، یا فروگذاشت کنم... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 318). یا معمایی در آنجا بکار برم یا کفاره دهم یا تأویل کنم و بزبان گویم خلاف آنچه در دل است... لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 319). رجوع بتأویل شود، تأویل کردن در مورد قرآن و احادیث. رجوع به تأویل شود:
کرده ای تأویل حرف بکر را
خویش را تأویل کن نی ذکر را
بر هوا تأویل قرآن میکنی
پست و کژ شد از تو معنی سنی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(لَعْ عَ)
توقیف کردن مال بدهکار در مقابل طلب بستانکار. رجوع به تأمین مدعی به شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَمْ مُ کُ)
تأمل کننده. نگرنده بدقت و در بیت ذیل قید است:
بحسرت تأمل کنان شرمسار
چو درویش در پیش سرمایه دار.
(بوستان).
رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ قَ)
اقتدا کردن به پیشوای خود. (ناظم الاطباء). پیروی کردن. متابعت کردن. اعمال کسی را سرمشق قرار دادن. رجوع به تأسی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
صبر کردن، بردباری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامل کردن
تصویر تامل کردن
نگریدن نیک نگریستن اندیشیدن، درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاول کردن
تصویر تاول کردن
تاول زدن آبله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
آرستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویل کردن
تصویر تاویل کردن
شرح و تفسیر نمودن، توجیه کردن، ترجمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تأمل کردن
تصویر تأمل کردن
((~. کَ دَ))
درنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
تاب آوردن، برتافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تانی کردن، تاخیر کردن، درنگ کردن، اندیشیدن، تعقل کردن، تفکر کردن، ژرف اندیشی کردن، غور کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
Weather, Bear, Endure, Incur, Tolerate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
Encompass, Include
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
Complete, Perfect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
завершать , совершенствовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
abranger, incluir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
suportar, incorrer, tolerar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
包括 , 包含
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
承受 , 忍受 , 招致 , 容忍
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
завершити , удосконалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
obejmować, zawierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
znosić, ponieść, tolerować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
completar, aperfeiçoar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
охоплювати , включати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
терпіти , витримувати , зазнавати , витримувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
ukończyć, doskonalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کامل کردن
تصویر کامل کردن
vervollständigen, vervollkommnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
umfassen, einbeziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
ertragen, sich zuschulden kommen lassen, tolerieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شامل کردن
تصویر شامل کردن
охватывать , включать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
терпеть , вытерпеть , понести , выносить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحمل کردن
تصویر تحمل کردن
sopportare, incorrere, tollerare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی